(دل به تنگ آمد از این لامروت دیدگان؛ یکی کم بود که از بخت خوش، هر یک به داشتن دو عدد از آنها مفتخریم.)
۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه
از قضاوتِ نادرستِ نااهلانِ نابخرد در عالم واقع، مینالیم و آنها را ستمکار میخوانیم و در دل به راحتی با استناد به حقایقِ نداشته به قضاوت مینشینم و در خفا ستم میکنیم. ستمِ به دیده دیده را گناه میپنداریم و ناحق ستم ورزیدن در خفا را حق میشماریم و خرد مینامیم. چه سفیهانه بر مسند قضاوت چنگ زدهایم و بدون هیچ تلاشی برای به چالش کشیدنِ ذاتِ قضاوتگرِ سفیه، خوشنود از درک قضایا و راضی از قضاوت، به واقع مینگریم و خود را خردمند فرزانه میپنداریم. ذات، خرد و بینش، به همراه المان هایی از تکامل، گاهی متنافرند که سهوا آنها را منطبق یا حداقل متقاطع میبینیم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر