[
+] و صبح شده و همه خسته از بیداری اجباری پس از خواب، در کت و شلوار و لباسهای مرتب و منظم با گامهای استوار به سرعت در حرکتند.
حتی نیمنگاهی به اطراف نمیاندازند. میروند و میبَرند و تنه میزنند و گردنی نمیچرخانند که ببینند آیا به آدمی خورند یا به چیزی. نگاههای خیره به راه و گامهایی که میرود به آنجایی که باید. در زیر زمین گام برمیداریم، همه با هم، به صف شده و با سرعت یکسان.
انگشتشمارند کسانی که خلاف جهت تو در حرکتند. راهروها را پشت سر میگذاری و صدای محکم گروپ گروپ صدها جفت پاست که در گوش میپیچد.
هیچ کس با دیگری هیچ حرفی ندارد.
باز صبح شده است تا برویم به جایی که یک سوم زندگیمان را در آن میگذرانیم. میرویم و صدای گامهایمان گوشهایمان را کر میکند. بعد از ساعتها خسته و با گامهای آرام بازمیگردیم و به امید فردایی که دوباره برویم زندگی میکنیم و صبح میشود.