هیچ سعی نکردم مجابش کنم. سکوت کردم. گوش میدادم و در دل قاه قاه بر حماقتش میخندیدم. نمیدانم خِرَد بود که بر مستی حاکم شد، یا مستی بر خرد، که یکباره فردِ"بیخردِ" مقابم، آينهای شد که چشمانم در آن فریاد میزد: خودمست، به خود بخند که دیگر حتی زحمت بحث کردن را هم متحمل نمیشوی!
۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر