دیدی کارتنهای کودکی چقدر زیبایند و بعد که بزرگ میشوی نمیفهمی چشمهای ور قلمبیده سرندیپیتی چرا برایت نهایت درخشش و زیبایی بود؟
یا مثلا حیاط مدرسهای که در آن درس می خواندی چقدر به نظر بزرگ بود اما وقتی ۱۰ سال بعد به همان حیاط قدم میگذاری، با اینکه احساس تعلق به جای جای اون را با تمام وجود درک میکنی، چندین برابر کوچکتر از چیزی است که در خاطر داری؟
من نمیدانم اندازه واقعی آن است که در لحظه میبینیم یا آن که ده سال بعد خواهیم دید. نمیدانم آن تجربهی در لحظه، واقعیت است یا نگاه با تجربه به آن لحظه. فقط میدانم که واقعیت با اندازهی من و تو تغییر قامت میدهد؛ لمس واقعیات بزرگ، بزرگ شدن و بزرگبینی میخواهد. و صدالبته که کوچکبینی هم عالمی خوشآیند و فریبنده دارد.
یا مثلا حیاط مدرسهای که در آن درس می خواندی چقدر به نظر بزرگ بود اما وقتی ۱۰ سال بعد به همان حیاط قدم میگذاری، با اینکه احساس تعلق به جای جای اون را با تمام وجود درک میکنی، چندین برابر کوچکتر از چیزی است که در خاطر داری؟
من نمیدانم اندازه واقعی آن است که در لحظه میبینیم یا آن که ده سال بعد خواهیم دید. نمیدانم آن تجربهی در لحظه، واقعیت است یا نگاه با تجربه به آن لحظه. فقط میدانم که واقعیت با اندازهی من و تو تغییر قامت میدهد؛ لمس واقعیات بزرگ، بزرگ شدن و بزرگبینی میخواهد. و صدالبته که کوچکبینی هم عالمی خوشآیند و فریبنده دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر