۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

تنها چیزی که تو این خونه دلم براش تنگ می شه این پنجره است که هر وقت اراده می کردم می تونستم از پشتش آدم ها رو تا هر وقت که بخوام و بدون اینکه مزاحمشون باشم، دید بزنم. ناگزیریم به گذاشتن و گذشتن. باید بگم حیف؟!

هیچ نظری موجود نیست: