۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

"ما بی چرا مردگانیم"

اِن سال بود که هیچ کدام از ترانه‌های محمد نوری، حتی جان مریم را، هیچ یک از اطرافیانم گوش نمی‌دادند. حتی زمانی که در بیمارستان بستری شد هم خبری از آنها نبود. خدایش بیامرزد که رفت و همین طور فیس بوک با حرف‌های صد من یک غاز وای حالا ما چه کنیم با این غم، جانم رفت مریمم رفت، غم دنیایم را افزودی، جان مریم چشمهایت را باز کن و غیره پر شده و زیر هر کدام ۱۰ تا لایک خورده!

لجم می‌گیرد از این همه مرده پرستی‌مان. نمی‌دانم چرا به جای انتقال حرف‌هایی که حتی دقیقه ای را هم به فکر کردن بر روی آنها سپری نکرده‌ایم که لااقل کمتر کلیشه‌ای باشند و از دل برآمده باشند تا نتیجتا به دلِ مخاطبِ کندذهنی چون من هم بنشینند، نمی‌رویم کاری کنیم تا زمانی که چشم‌های ما از هم باز نشد حداقل کسری از عده‌ی کثیری که الان برای نوری عزادارند، برای ما عزادار شوند.

یک جمله‌ی از دل برآمده در این رابطه روی فیس بوک ندیدم، حتی یکی!

هیچ نظری موجود نیست: