۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

آغوش

خوابیدن در آغوش هر کسی مرام و مناسبات خودش را دارد.

آغوش یکی با اینکه گوشتالو و نرم و نازک است تمام مدت،‌ حتی در طول خواب هم، جایی پس ذهنت مواظبی که مبدا «چینی نازک» خوابش ترک بردارد که البته خوابت را با لذت آگاهی از حضور عزیزت همراه می‌کند.

آغوش یکی پشمالو و استخوانی است و بی هیچ دغدغه‌ای از بر هم زدن خوابش با صدای نفس کشیدنش خواب می‌روی و تا صبح هر دست و پایی را رویش دراز می‌کنی و می‌دانی که تو به هر حالتی که بخوابی، او تغییر حالت می‌دهد تا تو را در بربگیرد و خیالش راحت باشد که آغوشش بهترین جاست برای تو.

آغوش دیگری زمخت و مهربان است و نه تو دغدغه‌ای داری و نه او، پس در هر لحظه‌ای یکی غالب است و هر از چندی هم یکی به زور پایش را بر شکم دیگری می‌اندازد و در مواقعی هم شاید پشت به هم باشید اما باز هم گرم و خوشحال زیر یک پتو.

آغوش یکی کوچک است و هر چندی اگر با فشار سرش را بر روی سینه‌ات جا ندهد و پایش را به دور کمرت نگرداند، جایی خواهی داشت بر روی سینه‌اش تا خودت را به بدنش فشار بدهی و کیف آغوش مهربانش را ببری.

معشوق، مادر،‌ خواهر، همسر، پدر، دوست، فرقی نمی‌کند؛ کسی که کنارت بر روی یک تخت می‌خوابد بدنش آدابی دارد که همه‌مان ناخواسته می‌آموزیم و با آن همراه می‌شویم ... این آموزش نادیده، برای من یکی از لذت‌بخش‌ترین آموزش‌ها است.

هیچ نظری موجود نیست: