۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

استقلال

به خانه به هم ریخته‌ام نگاه می‌کنم. به آدم‌هایی فکر می‌کنم که تا همین چند دقیقه پیش اینجا بودند. به ساعت نگاهی می‌آندازم که از چهار صبح گذشته. به محدودیت‌هایی که در ایران داشتم فکر می‌کنم. به آرزوی داشتن خانه‌ای مستقل که بدون نیاز به پاسخگویی هر که را می‌خواستم به آن بیاورم. به استقلالی فکر می‌کنم که بهم داده نشد و به دست آوردم. به جمله یکی از مهمان‌های مذکرم فکر می‌کنم که گفت: "برای داشتن رابطه خوب باید یاد بگیری کمتر مستقل باشی."

هیچ نظری موجود نیست: