حرکاتی هست که آدم به آنها آگاه است. رفتار مشخصی که میدانی آنها را برای خود نمیپسندی و بارها در خلوت به آنها فکر کردهای. اما باز در موقعیتی که انتظارش را نداری آن رفتار از تو بروز میکند.
من دقیقا میدانم هر کدام از این رفتار ناخوشآیندم را از کدام یک از اعضای خانوادهام به ارث بردهام و با جزئیات میدانم که چرا آنها را نمیپسندم. رسما به این دلیل که زمانی آنها به جای اینکه از من بروز کند، بر من اعمال میشد. پس برخورندگی، آزاردهندگی یا حتی زشتی آنها را نه فقط دیده، بلکه چشیدهام و با تعریف 'من ایدهآلم' متناقض است. اما از جلوگیری از بروز یکبارهشان عاجزم. مثال میزنم.
برادری دارم که همیشه مشکلات عمده و سختترین مراحل زندگیش را با شوخی و مزاح از سر گذرانده. شوخی و مزاحی که در شرایط جدی ناراحتکننده میشود و به یاد دارم که خودم هم اغلب با این رفتارش برخورد میکردم که چرا مسئله را جدی نمیگیرد و این موقعیت زمان شوخی نیست. الان اما هر از چندی همین رفتار را در خودم میبینم. مسئله جدی و نگرانکنندهای پیش میآید و من با شوخی سعی میکنم حلش کنم! همیشگی نیست اما بروز میکند.
و این لیست کوتاه نیست؛ عصبی بودنها و پرخاشگریهای پدر، احساساتی و غیرمنطقی بودنهای مادر، مغلطه کردنهای خواهر... یعنی هر صفتی ناپسندی که در آنها میدیدم و دانسته نمیپسندیدم، در من با تقریبی آمادهی بروز است.
درمانده میشوی وقتی میدانی چرا رفتاری را دوست نداری، به وجودش در خود واقفی و سعی میکنی سرکوبش کنی، اما اغلب فقط در هنگام ارتکاب جرم میتوانی مچ خودت را بگیری و ناگزیر انجامش میدهی!!!
من دقیقا میدانم هر کدام از این رفتار ناخوشآیندم را از کدام یک از اعضای خانوادهام به ارث بردهام و با جزئیات میدانم که چرا آنها را نمیپسندم. رسما به این دلیل که زمانی آنها به جای اینکه از من بروز کند، بر من اعمال میشد. پس برخورندگی، آزاردهندگی یا حتی زشتی آنها را نه فقط دیده، بلکه چشیدهام و با تعریف 'من ایدهآلم' متناقض است. اما از جلوگیری از بروز یکبارهشان عاجزم. مثال میزنم.
برادری دارم که همیشه مشکلات عمده و سختترین مراحل زندگیش را با شوخی و مزاح از سر گذرانده. شوخی و مزاحی که در شرایط جدی ناراحتکننده میشود و به یاد دارم که خودم هم اغلب با این رفتارش برخورد میکردم که چرا مسئله را جدی نمیگیرد و این موقعیت زمان شوخی نیست. الان اما هر از چندی همین رفتار را در خودم میبینم. مسئله جدی و نگرانکنندهای پیش میآید و من با شوخی سعی میکنم حلش کنم! همیشگی نیست اما بروز میکند.
و این لیست کوتاه نیست؛ عصبی بودنها و پرخاشگریهای پدر، احساساتی و غیرمنطقی بودنهای مادر، مغلطه کردنهای خواهر... یعنی هر صفتی ناپسندی که در آنها میدیدم و دانسته نمیپسندیدم، در من با تقریبی آمادهی بروز است.
درمانده میشوی وقتی میدانی چرا رفتاری را دوست نداری، به وجودش در خود واقفی و سعی میکنی سرکوبش کنی، اما اغلب فقط در هنگام ارتکاب جرم میتوانی مچ خودت را بگیری و ناگزیر انجامش میدهی!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر